دوشنبه , ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۸:۵۸ بعد از ظهر

متن ترانه تصنیف آستان جانان شجریان

راهی بزن که آهیراهی بزن که آهیبر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با آنشعری بخوان که با آنرطل گران توان زد
شد رهزن سلامتزلف تو وین عجب نیستشد رهزن سلامتزلف تو وین عجب نیستگر راه زن تو باشیصد کاروان توان زدصد کاروان توان زد
شد رهزن سلامتزلف تو وین عجب نیستگر راه زن تو باشیصد کاروان توان زدصد کاروان توان زد
بر آستان جانان، گر سر توان نهادنبر آستان جانان، گر سر توان نهادنگلبانگ سربلندیگلبانگ سربلندیبر آسمان توان زد
درویش را نباشد، برگ سرای سلطان
درویش را نباشدبرگ سرای سلطانماییم و کهنه دلقیماییم و کهنه دلقیکآتش در آن توان زدکآتش در آن توان زد
قد خمیده ما، سهلت نماید امابر چشم دشمنان تیراز این کمان توان زدبر چشم دشمنان تیراز این کمان توان زد

دیگران می خوانند:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *