چرا نباید اهداف خودمان را به کسی بگوییم؟
در زمان اشتراک گذاری اهداف ، اتفاق جالبی می افتد، مغز شما تصویرسازی می کند و آینده روشن را متصور می شود حتی می توانید صدای موفقیت را بشنوید و احساس آن را تجربه کنید. که این به علت ترشح زیاد اندروفین در بدن است. ضمیر ناخودآگاه قدرت تشخیص واقعیت و رویا را در این زمان ندارد مانند زمانی که به یک لیموترش فکر می کنید و بزاق شما ترشح می شود.
و درواقع زمانی که شما درباره اهداف خودتان صحبت می کنید ناخودآگاه شما تصور می کند این موفقیت رخ داده است و درواقع به جای اینکه اضطراب پیش از پیروزی به شما دست دهد شور و شعف بعد از موفقیت به شما دست می دهد و همانطور که میدانید انگیزش، از همان اضطراب اولیه ایجاد می شود نه آرامش پس از موفقیت.
بدترین قسمت ماجرا این است که به علت احساس بسیار خوبی که در این زمان به شما دست می دهد ممکن است این رفتار به اعتیاد تبدیل شود. زمانی که آن احساس خوب در شما از بین می رود شما مجدداً دنبال کسی می گردید که درباره ایده تان با او صحبت کنید و آن احساس را مجدداً تجربه کنید.
در سکوت به ساختن رویا ادامه بده، بگذار موفقیت هایت بجای تو حرف بزنند
دلایل علمی
بگذارید به دلایل علمی آن نگاه کنیم. در سال ۱۹۲۶؛ کورت لوین، موسس روانشانسی اجتماعی این حالت را فرایند جانشینی نامید. در ۱۹۳۳، ورا ماهلر به این مهم دست یافت که وقتی که شما بوسیله کسی تصدیق می شوید، در ذهن شما معنای واقعیت را پیدا میکند. ۱۹۸۲، پیتر گولویزر یک کتاب در این مورد نوشته. و در سال ۲۰۰۹ اون یک سری تست های جدید انجام داه که آنها را منتشر کرده است.
این آزمایش به این صورت است: ۱۶۳ نفر طی ۴ تست جداگانه هرکسی اهداف خودش رو نوشت، و بعد نصف آنها در اتاق تعهد و نظرشون رو نسبت به آن هدف گفتند، اما نصف آنها هدفشون رو اعلام نکردند. و هر کدام ۴۵ دقیقه فرصت داشتند که روی آن هدف کار کنند و که آن کارها بطور مستقیم افراد رو به سمت آن هدف هدایت می کرد، اما به آنها گفته شد در هر زمانی می توانید کار رو متوقف کنید.
حالا می بینیم که آنهایی که سکوت کرده بودند بطور متوسط ۴۵ دقیقه را صرف انجام کار برروی آن هدف کردند، و وقتی که از آنها بعد از کار پرسیدیم آنها گفتند کارهای زیادی نیاز است تا به آن اهداف برسند. اما آنهایی که هدفشان را اعلام کرده بودند کار را بعد از ۳۳ دقیقه بطور میانگین رها کردند. و وقتی که از آنها پرسیدیم علت این کار رو گفتند که به آن هدف خیلی نزدیک شدند.
دو دسته از اهداف را نباید به کسی گفت
دسته اول از اهدافی که نباید به دیگران بگویید، اهداف مهم و سرنوشت ساز شما هستند که بطور مستقیم در آینده شما تاثیر گذارند. ابتدا باید اهداف را اولویت سنجی کنید و انرژی خود را صرف اهداف کوچک و پیش پا افتاده نکنید. مثلا اگر قصد دارید آخر هفته به سینما بروید و یا کفش جدید بخرید، گفتن و نگفتن این هدف تاثیری در موفقیت ندارد زیرا جزء اهداف کم اهمیت است. در اینجا منظور ما از اهداف مهم و سرنوشت ساز مواردی است که با دستیابی و عدم دستیابی به آن، زندگی شما دستخوش تغییرات زیادی خواهد شد.
هنگامی که شما هدف بزرگی انتخاب می کنید و تصمیم به انجام آن می گیرید، احساسات و هیجان زیادی را تجربه می کنید و می خواهید تمام این احساس خوب را با دیگران به اشتراک بگذارید. اما خبر بد این است که دیر یا زود خواهید دید این حس به ضرر شما تمام می شود.
علت این امر پدیده جانشینی است که در آن بواسطه تصویر بزرگی که در ذهن شکل می گیرد، تصور می کنید به آن رسیده اید. واقعیت اینست که برای رسیدن به هدف باید چندین مرحله طی شود تا بتوانیم خود را در وضعیت مطلوب ببینیم. پس از این مرحله ذهن حس می کند به موفقیت رسیده است اما هنگامی که پیش از رسیدن به هدف شروع به انتشار آن کنید، ذهن لذت رسیدن را زودتر حس می کند و دیگر انگیزه ای برای ادامه راه نخواهید داشت.
دسته دوم اهداف
از اهدافی که هرگز به دیگران نباید بگویید، اهدافی هستند که ریسک بالایی دارند. هدف پر ریسک هدفی است که درصد تحقق آن نسبی است و تا زمان انجام آن نمیتوان تشخیص داد که به موفقیت می رسد یا خیر. از اینرو کارهایی که دارای ریسک انجام هستند را نزد خود نگه دارید و پس از اینکه از انجام آن مطمئن شدید به دیگران اعلام کنید.
دلیلی که نباید اهداف پر ریسک را به دیگران بگویید، تعهد و انتظاری است که در دیگران ایجاد می شود. فرض کنید تصمیم گرفته اید ورزش صبحگاهی را شروع کنید و وزن خود را کاهش دهید. پس از اینکه این نکته را در جمع دوستان مطرح می کنید و تصمیم خود را علنی می سازید، تعهدی شکل می گیرد که شما را ملزم به انجام آن می کند. اما اگر چند روز از تصمیم خود دست بکشید خواهید دید دیگران شما را مورد تمسخر قرار می دهند و یا از شما سئوال می کنند که چرا دیگر ورزش نمی کنید؟
دوستی را بیاد دارم که چند سال قبل اعلام کرد قصد مهاجرت از کشور را دارد و این تصمیم را در هر جمعی مطرح می کرد. از آن پس هر کسی که او را می دید، از روند پیشرفت هدف سئوال می کرد و او مجبور بود به همه پاسخ دهد.
پس اگر تصور می کنید با بیان اهداف شانس موفقیت افزایش میابد، در تصمیم خود تجدید نظر کنید. احساس غروری که ناشی از برنامه ریزی دقیق به شما دست میدهد شاید مدتها شما ار از هدف دور نگه دارد زیرا احساس سزخوشی و آرامشی که نیاز داشتید را در زمان بیان آن بدست آورده اید.
اهداف خود را روی کاغذ بنویسید
زمانی که هدف خود را روی کاغذ می نویسید، فاصله نقطه اکنون و وضعیت ایده آل را بخوبی حس خواهید کرد و میدانید برای رسیدن به آن چه میزان انرژی و زمان لازم است. اما موقعی که در نزد دیگران بیان شود این فاصله بصورت مصنوعی کاهش میابد و احساس کاذب موفقیت حاصل می شود. تکنیک های مناسبی مانند نقشه ذهنی وجود دارد تا ابعاد مختلف هدف را بسنجید.